آموزش مفاهيم ديني ـ فرهنگي 1
آموزش مفاهيم ديني ـ فرهنگي 1
يكي از مسائلي كه در تربيت ديني ـ فرهنگي فرزندان بايد مورد توجه مادران باشد آموزش مفاهيم ديني وفرهنگي به آنهاست، زيرا فرزندان تا وقتي با بعضي از اين مفاهيم آشنا نباشند در حين تربيت با مجهولاتي درگير خواهند شد. البته اكثر اين مفاهيم در خانواده هاي مذهبي از طريق رفتار والدين ناخودآگاه آموزش داده مي شود.اما به لحاظ اهميت موضوع در اينجا به تبيين بعضي از مفاهيم مهم مي پردازيم:
1-مفهوم دین
دين عبارت از تمام قواعد وقوانين وآداب وآئين هاي عملي است كه راه و رسم عبادت و ارتباط با خدا و طرز رفتار بشر را با يكديگر، تعليم مي دهد. دين، اگر با منطق و انديشمندي هماهنگ باشد، عقيده ايست ثابت وتزلزل نا پذير، ونخستين امري است كه در قلب هر متديني مانند عضوي زنده و حساس ثابت واستوار است. در قرآن به همين نكته اشاره كرده و مي گويد: «فاقم وجهك للدين حنيفاً فطره الله التي الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لا يعلمون » (سوره روم آيه30) منظور از آيه، اين است كه انسان بايدبه سوي دين يگانه پرستي وتوحيد، روي آورد. و خدا، بشر را با چنان ديني آفريد و فطرت وسرشت مردم را بر آن نهاد. در چنين خلقتي دگرگوني راه ندارد ودين استوار همان است. ولي بيشتر مردم اين حقيقت را نمي دانند، چون كمتر مي انديشند. هدف دين تربيت افراد متدين است. متدين كسي است كه معني وحقيقت دين را درك كرده، وتعاليم ديني، راهنماي او در زندگي باشد. ودين مي خواهد كه شخص، داراي وجداني زنده وحساس، وقلب ودروني بيدار واثر پذير بوده، وخويشتن را رهين اعمال خود بداند. متدين واقعي متوجه است كه خداوند، ناظر بر تمام گفتارواعمال و رفتار او است.[1] وحتي به خيانت چشمها وآنچه سينه ها در خود نهان ساخته است، آگاه مي باشد: « يعلم خائنه الاعين وما تخفي الصدور» ( سوره مؤمن آيه20)
ماردان بايد در مسير تربيت ديني فرزندان خود را با مفهوم دين آشنا كرده و بياموزندكه دين مجموعه ای از قوانین یا بایدها و نبایدها ست كه پیروان، ملزم به رعایت آنها هستند. به این قوانین و دستورها «تکلیف» گفته می شود. دینداران عمل به تکلیف را نیک می شمارند و سرپیچی از آن را زشت و ناپسند می دانند. در اصطلاح عالمان دینی، تکلیف آن است که «کسی در مقام برتری، دیگری را به انجام یا ترک کاری که همراه با سختی و مشقت است، برانگیزد.» مادران بايد به فرزندان خود بياموزندكه از آنجا که خدای بزرگ بی نیاز محض است و تمام کمالات وجودی را نیز داراست و اصولاً هدف او از آفرینش انسان و آوردن دین و مقررات دینی برآوردن نیاز افراد بوده است؛ زیرا او نیازمند چیزی به نام هدف و مقصود نیست؛ اما به هیچ روی، معنای این سخن آن نیست که مخلوقات که افعال الهی هستند، بیهوده و بی هدف آفریده شده اند. هیچ ارتباط منطقی بین بی نیازی خدا از هدف و غایت، و بی هدف بودن خلقت نیست؛ بلکه ملازمه ای استوار و قوی میان حکمت خدا و هدفمندی آفرینش حکمفرماست. دستورهای دینی از جمله احکامی مانند نماز و روزه، هدیه ای از طرف خداست که ما را برای انجام تکالیف عقلی همچون عدل و انصاف و دوری از ظلم و ستم آماده می کند. از این رو می توان گفت که دستور دینی آمده است تا نگاه انسان را به فرمان عقل برگرداند؛ مقصود اصلی، رسیدن به دستورهای عقلی است. و آن چیزی که عامل تقویت نیروی عقل و تعادل دیگر نیروهاست، همانا به کار بستن تکالیف خداوند است.
از سوی دیگر قوانین الهی برای پیشگیری از هرج و مرج و جلوگیری از تنازعات اجتماعی آمده است و حکمت تکلیف، برقراری نظام اجتماعی متعادل است. مادران بايد به فرزندان خود گوشزد كنند كه تنها جاده ای که
می توان با اطمینان در آن قدم گذاشت و تا رسیدن به سعادت دنیا و آخرت آن را ادامه داد، عمل به تکلیف الهی است. با عمل به دستور خداست که می توان به سرچشمه کمال راه یافت.[2]
شهید مطهری علاوه بر نیاز انسان به دین از جنبه نیاز انسان به جهان بینی، برای دین نیز آثار بسیاری در حیات فردی و اجتماعی انسان قائل است. از نظر وی دین در زندگی فردی دارای نقشهای زیر است: رهایی از خودپرستی و بسط شخصیت- شیرین کردن سختی کارها- تحمل پذیر کردن شداید و مصایب زندگی- مطبوع کردن پیری- از میان بردن وحشت از مرگ و تصحیح نگرش انسان نسبت به مرگ که آن را انتقال از حیاتی به حیات دیگر می داند.- جلوگیری از بیماریهای روانی - برخوردار کردن انسان از لذتهای روحانی. انسان دیندار با عبادت و ذکر خدا از بهجت خاصی برخوردار می شود. - امیدواری به حق و حقیقت و اینکه در نظام هستی حق و باطل یکسان نیستند.- خوش بینی نسبت به نظام عالم - تملک نفس و رام کردن آنچه موجب اصلاح اخلاق فردی می شود. دین عامل اساسی در تصفیۀ وجود انسان است. دین طرز تفکر و نظام اندیشه انسان را عوض می کند. آنچه از علم و تمدن ساخته نیست از دین ساخته است. دین معیارهای انسانها را تغییر می دهد.[3]
[1] - سيد محمد باقر حجتي، اسلام وتعليم وتربيت،ج1، ص10-12-15
[2] - احمد لقمانی، جوانان،پرسش ها و پاسخ ها ،ص67-72
[3] - عبدالله نصری،حاصل عمر، سيري در انديشه هاي فلسفي و كلامي استاد مطهري،ص30