حکایت
یکى از آقایان کربلایى روزى دو یا سه مرتبه به زیارت ((حضرت سیدالشهدا (علیه السلام ))) مى رفت ، و روزى یک مرتبه بزیارت ((حضرت قمربنى هاشم (علیه السلام ))) مى آمد.
یک شب در عالم رؤ یا ((حضرت بى بى عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها)) را زیارت مى کند و محضر مقدس آن حضرت شرفیاب مى شود و سلام مى کند.
حضرت به او اعتنایى نمى کند.
عرض مى کند: اى سیده من ، تقصیر من چیست ؟ از من چه قصورى سر زده که مورد بى اعتنایى شما قرار گرفتم ؟!
حضرت فرمود: بخاطر اینکه تو به زیارت فرزندم بى اعتنایى کردى .
مى گوید: اتفاقاً من روزى دو سه مرتبه بزیارت فرزند گرامى شما مى روم .
حضرت فرموده بودند: بله ، ((فرزندم حسین را زیارت مى کنى ، ولى فرزندم ابوالفضل العباس را یک مرتبه به زیارتش مى روى ، من مایلم این فرزندم را مانند فرزندم حسین زیارت کنى .
در کف زهرا (علیهاالسلام ) بس این براى شفاعت
روز مکافات دست هاى اباالفضل
نیست دو عالم بهاى یکسر مویش
گر که بسنجند خون بهاى اباالفضل
جمله شهیدان خورند غبطه چو بینند
روز جزا حشمت وعلاى اباالفضل
با لب خندان بباغ خلد خرامد
هر که کند گریه در عزاى اباالفضل
? کتاب کرامات العباسیّه (معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت )